روزی دروغ به حقیقت گفت: مــــیل داری
با هم به دریـــا برویم و شنـــا كنیم
، حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول
خورد. آن دو با هم به كنار ساحل رفتند
، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش
را در آورد تا برای شنا اماده شود! . دروغ حیلــــه گـــر از فرصت استفاده کرد و
لباسهای او را پوشید و رفت . از آن روز
همیشه حقیقت عــــریان و زشت است و طالبی ندارد، اما
دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری
آراسته نمایان می شود... .
نظرات شما عزیزان:
سلام دوست عزیزم.خوبی؟کم پیدا شدی مدتیه
آپ کردم.بیا یه سر بزن.منتظرتم
سلام دوست جون.....مشغله ي زندي زياد شده...مگه مجال ميده به ادم..!!! من سر به وبت ميزنم...و مطلالبت رو ميخونم...اره.
آپ کردم.بیا یه سر بزن.منتظرتم
سلام دوست جون.....مشغله ي زندي زياد شده...مگه مجال ميده به ادم..!!! من سر به وبت ميزنم...و مطلالبت رو ميخونم...اره.
جان من راست میگی؟یعنی حاضری تو بسازیش؟آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ آآآآآآآآآآآآآااااگه بشه چی میشه.
خوب اگه اینکارو میکنی پس همین الان برم بخوابم و شروع کنم به خواب دیدن
خوب اگه اینکارو میکنی پس همین الان برم بخوابم و شروع کنم به خواب دیدن
migam nazaret chiye khabam ro benevisam bad beram befrosham bad film dorost konan az rosh?
سلام بهزادجان.تورو یه مدت بود نبود نه من رو.کجا بودی؟
اونایی خواب میبینن که مغزشون آشفتس مثه من.
راستی الان آپم بیا.منتظر نظرت هستم
اونایی خواب میبینن که مغزشون آشفتس مثه من.
راستی الان آپم بیا.منتظر نظرت هستم
:: موضوعات مرتبط: حکایت و داستان، ،
:: برچسبها: دروغ, حقیقت, زشت, زیبا, ,